هیرادهیراد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

هیراد

هیراد لختی

وای وای وای .... چه نگاهی، فکر کنم پسرم خیلی خوشش نیومده که عکسش رو اینطوری بذارم تو وبلاگ و همه ببیننش!!! هیراد کوچولو ببخشید ولی اینقدر بامزه شدی تو این عکس که دلم نیومد ازش صرف نظر کنم! البته این هم بگم که دوربین فلش نزده، بیشتر وقت هایی که بخواهیم عکس بگیریم چشم های هیراد اینطوری محو دوربین میشه، کسی چه میدونه شاید در آینده مثل مامانش به عکاسی علاقه مند شد.... ...
31 مرداد 1392

نگاه زیبای تو

شاید یکی از علامت هایی که باعث میشه بزرگ تر شدن بچه رو با وجود اینکه همیشه در کنارش هستی و این پی بردن به تغییر رو سخت میکنه حس کنی، نگاه کودکت هست... نگاه های هیراد من جهت پیدا کرده، معنادار شده... و این خیلی لذت بخشه وقتی با نگاهش تعقیبت میکنه با نگاهش میخنده یا با نگاهش خواهش داره ... ...
31 مرداد 1392

مطالعه

قربون اون انگشت های کوچولوت برم که اینطوری روی صفحه مجله گذاشتی!!! از صمیم قلبم آرزو میکنم در آینده اهل مطالعه بشی پسرم. دلم میخواد "هبوط" دکتر شریعتی رو که میخونی مثل من بری تو یه عالم دیگه، "جاناتان مرغ دریایی" ریچارد باخ رو که میخونی کیف کنی،  "یک عاشقانه آرام" نادر ابراهیمی "دیرآمدی ری را" سید علی صالحی، یا دیوان حمید مصدق رو که میخونی فکر کنی مگه قشنگ تر از این هم میشه نوشت "دنیای سوفی" و "سفر تئو" رو که میخونی حس کنی خیلی یاد گرفتی... "کوه پنجم" پائولو کوئیلو رو فقط برای تو خریدم چون خودم که قبلا خونده بودمش، خیلی از کتاب هام رو با اینکه قبلا خونده بودم می خریدم تا یه روزی دست های قشنگ تو اونها رو برداره و چشم های قشنگ ترت ...
31 مرداد 1392

تغییر

یواش یواش دارم حس می کنم بزرگتر میشی، می بینید موهای خوشگل پسر داره جوونه میزنه... هیراد عزیزم مثل گندم های قبل از عید که رفته رفته قد میکشن و حس نزدیک شدن بهار رو زنده میکنن موهای قشنگ تو هم داره سبز میشه و من با تغییر تو بهار رو حس میکنم، طراوت زندگی من! تو تداعی همه زیبایی هایی! ...
31 مرداد 1392

سیزده به در 1392

این اولین سیزده به در پسر گل منه که با فامیل مادری در کاشان و خانه خاله زهره سپری شد. هیراد گلم نمیدونم برای داشتن فرشته ای مثل تو چند هزار متر زمین رو باید سبزه گره زد، ولی من سیزده به در گذشته حتی از وجودت بی خبر بودم. بخاطر همین با اومدن تو یه بار دیگه باورم شد که چه قدر خدا دوستم داره. اگر همه سهمم از زندگی فقط تو باشی باز هم من خوشبخت ترینم!!!!!!!!!!!! مثل اینکه حسابی داره توی یه هوای آفتابی کیف میکنه ...
31 مرداد 1392

عید 92

عید امسال (1392) با کلی مهمونی سپری شد دور و بر هیراد کوچولو هم حسابی شلوغ شده بود. این عکس تو مهمونی خونه عمه سهیلا گرفته شده است.  این کتونی های خوشگل هم عیدی خاله لیلای مهربونه هیراد کوچولوهه... خیلی خوشتیپ شدی پسرم ...
31 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هیراد می باشد